آسمان آبی تر،
آب آبی تر،
من در ایوانم،رعنا سر حوض
رخت می شوید رعنا
برگ ها می ریزد.
مادرم صبحی می گفت:موسم دلگیری است
من به او گفتم:
زندگانی سیبی است،گاز باید زد با پوست.
...
آفتابی یکدست سارها آمده اند.
تازه لادن ها پیدا شده اند.
من اناری می کنم دانه به دل می گویم:
خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود
می پرد در چشمم آب انار:اشک می ریزم
مادرم می خندد.
رعنا هم.
اگه دونه هاي دل مردم پيدا بود كه اشك آدم در مي اومد (:... اينو گوش كن:
پاسخحذفhttp://snd.tebyan.net/1387/04/20080719170419743.mp3
در ضمن وبلاگ خوبي داري فقط يه كم بيشتر روش وقت بذار
LIKE!
پاسخحذفage dunehaye dele hame malum mishod cheha ke nemishod...!